مجموعه ای که می خوانید متشکل از خاطراتی است که توسط ستاد مردمی حیات طیبه از بستگان ، اطرافیان ، همرزمان و شاگردان دکتر جلیلی جمع آوری شده و به مرور منتشر می گردد .
قسمت دوم
زیارت یا تبلیغ؟
انگار نه انگار که کاندیدای نمایندگی مجلس از مشهد است. مدام توی حرم دیده میشد و مشغول زیارت بود. فکر میکردیم ایشان در انتخابات جدی نیست که اینقدر زیارت میرود ولی وقتی آرامش و کنترل ایشان را توی کار میدیدیم رازش را بهتر میفهمیدیم.
سوالات عوض میشد
تعجب میکردم که چرا وقتی سایر کاندیداهای مجلس صحبت میکنند بحثها به دعواهای سیاسی میکشد و میرود به سمت آستان قدس و… ولی وقتی سعید آقا حرف میزد سوالات درباره مسائل کلان و جدی کشور بود. دقت که کردم دیدم بخاطر نوع طرح بحثهای ایشان است. بعد هم خودشان به این نکته اشاره کردند که من نمیخواهم انتخاباتی احساسی شکل بگیرد و حرفهای جنجالی بزنم و الا این کار را بلدم. مردم باید بدانند سطح اثرگذاری یک نماینده مجلس چیست و آنها را از او بخواهند.
حیات طیبه قرآنی
کأن دغدغه تبلیغاتی نداشتند و انتخابات را بهانهای برای طرح مباحثی دیگر میدانستند! شباهتی بین طرح بحثهای ایشان و دیگران نبود! محوریت مباحث ایشان افق حیات طیبه قرآنی بود که در جاهای مختلف مطرح میشد و بعد هم به مباحث امروز میرسید. حیات طیبه عنوان پایان نامه دکترای ایشان بود. آیتالله علمالهدی که آن زمان استاد دانشگاه امام صادق علیه السلام بودند میگفتند که ایشان برای این مساله ده دور قرآن را به دقت خوانده بودند. پروفسور حمید مولانا هم حاشیهای یک صفحهای در تعریف از آن نوشته بود.
از باب فضیلت ریا!
“جانباز بودن” و “مشاور بودن در بیت رهبری” را نگذاشت توی تبلیغاتشان بزنیم و جایی مطرح کنیم. حال آنکه این دو میتوانست برد تبلیغی خوبی برایمان ایجاد کند. یادم هست یکی از کاندیداها کلا شعارش انتخاباتیاش را جانبازیاش انتخاب کرده بود.
فاذا فرغت فانصب
انتخابات که تمام شد، ایشان عجله داشت بخاطر کارهای متعددش به تهران برود. جلسهای کوتاه گرفتیم. تذکرات ایشان حال بچههایی که بعضا ناراحت بودند را عوض کرد. ایشان اشاره کرد به آیه «فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب» و گفت انتخابات همه چیز نیست. دهها عرصه خدمت وجود دارد. حالا که این عرصه تمام شد عرصههای دیگر را دریابید!
راحت رفت تهران
ایشان کمک مالی و شراکت و وعده و دین هیچ شخص و گروهی را نپذیرفت و وقتی انتخابات تمام شد با خیال راحت رفت تهران بدون آنکه بخواهد به کسی احساس دین کند. حال ایشان را مقایسه میکردم با حال برخی کاندیداها که به دهها گروه و شخص وعده و وعید داده و از آنان کمک گرفته بودند!
مطالعه
هر وقت ایشان را میدیدم با وجود آن سر شلوغ، یک کتاب انگلیسی، فارسی یا عربی در دست مطالعه داشتند. اشراف خوبی بر مسائل نظری داشتند. یادم هست یکبار گفتند این کتاب «چیستی علم» ترجمه سعید زیباکلام و «نخستین رویارویی اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» از مرحوم حائری را بخوانید!
محافظ
هنوز که هنوز است بچهها ایشان را توی حرم میبینند. یک دانشآموز شیرازی را دیدم که میگفت چندی پیش توی حرم با ایشان صحبت کردم. خودم هم با پدرشان که پیاده از منزلشان در طلاب به حرم میرفتند دیده بودمشان. بچهها ناراحت بودند که چرا محافظ نمیگیرند ولی اعتراضها بی فایده بود!
لوله های پوسیده
بحثی داشتیم با ایشان درباره نظام مالی اداری کشور که ایشان معتقد بود یکی از دلایل عمده ناکارآمدی در کشور همین ساختار است. تمرکز بر تغییر رئوس پس از هر انتخابات و در حاشیه ماندن بسیاری از مراکزی که در زندگی مردم نقش بازی میکنند و عدم تغییر آنها یکی از مشکلاتی بود که ایشان بدان اشاره کرد. ایشان بوروکراسی موجود و ساختار اداری مالی را به لولههای پوسیدهای تشبیه کرد که بخاطر نشتیهای فراوان مقدار پولی که در بالا وارد آن میشود تا به پایین میرسد در میان راه بسیاری از آن هدر میرود.
سیاست خارجی
توی دفترشان در بیت، کاغذی را دیدم درباره نگرشهای کلان در باب سیاست خارجی که با خودکاری، در آن حاشیه نویسی شده بود. فضولی کردم و پرسیدم. گفتند اینها دستخط آقاست. رسمشان این بود که غلطهای ویراستی را نیز میگرفتند. بعدا که دیدم برخی نکات آن برگه از جمله لزوم توجه سیاست خارجی به منافع اقتصادی کشور و ارتباطات جنوب – جنوب در کشور جاری شد منشا آن را دانستم.
تغییر ۱۷ سفیر
در دهه ۷۰ که ایشان رئیس اداره بازرسی وزارت خارجه بودند ۱۷ سفیر متخلف را بدون اینکه یک سفر خارجی برود، با ابزارهای مختلف تغییر داد. یکی دو مورد از تخلفات مالی و اخلاقی را که سربسته گفتند، شوکه شدیم! جای تلخش این بود که ایشان گفت برخی را که میخواستیم تغییر بدهیم از چند جا تماس گرفتند و اعتراض کردند! پس از تغییر ایشان از سمت بازرسی هم باز برخی از همان متخلفان به سفارت در کشوری دیگر مشغول شدند!
نظرات شما عزیزان: